جدول جو
جدول جو

معنی حاتم آباد - جستجوی لغت در جدول جو

حاتم آباد
(تِ)
نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان دیان و گوریجان در341 هزارگزی طهران
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستم آباد
تصویر ستم آباد
جایی که ظلم و ستم بسیار باشد، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
(ضِ)
دهی جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه واقع در18 هزارگزی جنوب خاوری نوبران و 7 هزارگزی راه عمومی. آب و هوای آن سردسیر، سکنۀ آن 181 تن شیعه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، بنشن، بادام، انگور، گردو، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن قالیچه و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 148)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز دارای 198 تن سکنه، آب آن از رود کر، محصول آن غلات، برنج و چغندر، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ)
کنایه از جایی است که در او ظلم و تعدی بسیار واقع شود، کنایه از دنیاست. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ)
ده کوچکی است از دهستان نیگنان بخش بشرویه سر راه شوسۀ عمومی نیگنان. دامنه و گرم سیر است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه لاهیجان به رشت میان لاهیجان و سرخاب، در 555400 گزی تهران
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در پنج هزارگزی باختر شهر ملایر در کنار راه جنوبی ملایر به بروجرد. جلگه و معتدل است. 1056 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه حرم آباد و محصولات آن غلات و صیفی و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
آنجا که امنیت و آسایش برقرار است. و کنایت از خانه کعبه است:
خرم دلی که در حرم آباد امن عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود.
سعدی.
رجوع به آبادشود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی جزء دهستان فراهان سفلی بخش فرمهین شهرستان اراک. واقع در دامنه و سردسیر و دارای 147 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، کنجد، کرچک و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش صفی آباد شهرستان سبزوار است. این دهستان در جنوب باختری صفی آباد و خاور دهستان نقاب و شمال دهستان طبس و باختر دهستان سلطان آباد واقع شده و از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع جمعیت آن 5137 تن است. راه شوسۀ جغتای از این دهستان عبور می نماید. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 12 هزارگزی جنوب باختر نورآباد و 9 هزارگزی باختر نورآباد و 9 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. منطقه ای است جلگه ای سردسیر ومالاریایی. 480 تن سکنۀ لری و فارسی زبان دارد. ساکنین از طایفۀ نورعلی بوده قسمتی چادرنشین هستند. آب آن از سراب گنجینه و چشمه ها و محصولاتش غلات، توتون، لبنیات و پشم است. اهالی به زراعت و گله داری مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(ظِ)
دهی است از دهات لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران. درسه هزارگزی جنوب شرقی گلندوک و به فاصله سه هزارگزی راه شوسه در دامنۀ سردسیری قرار دارد. سکنۀ آن 57 نفر است. آبش از رودخانه افجه تأمین می شود. محصولش غلات و بنشن، شغل اهالی زراعت است. در ناظم آباد تپه ای وجود دارد که آثار قدیمه در آن به دست آمده است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 1 ص 221)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی از دهستان کشکوئیه شهرستان رفسنجان. دارای 603 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات. پسته. پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(رُ تَ)
نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان رحمت آباد وگلبداغ در 459هزارگزی تهران. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(ءِ گَ)
دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند در 10هزارگزی جنوب شوسف و 40هزارگزی باختر شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان واقع است و تا زاهدان 287400 گز فاصله دارد زمین آن جلگه و هوای آن گرم است. 96 تن سکنه دارد. مذهب آنان شیعه وزبانشان فارسی است. آب آن از قنات و محصولات آن غلات و میوه جات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو و پاسگاه ژاندارمری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نِ می یَ)
نام محلی در کردستان. (تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 183)
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
دهی است از دهستان قهاب بخش حومه شهرستان اصفهان، واقع در18 هزارگزی خاور اصفهان و 3 هزارگزی شمال شوسۀ اصفهان به یزد. ناحیه ای است جلگه ای و معتدل و دارای 1420 تن سکنه میباشد. آب آن از قنات و محصولاتش غلات، کنجد، پنبه و صیفی میباشد. اهالی به زراعت مشغولند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(ظِ)
دهی از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد، 40هزارگزی باختر نورآباد: 28هزارگزی باختر شوسۀ خرم آباد بکرمانشاه. دامنه و سردسیر و مالاریائی و دارای 180 تن سکنه است. آب از چشمه ها دارد. محصول آن غلات و تریاک و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آن سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفۀ شاهیوند بوده زمستان قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. واقع در 7500گزی کرمانشاه و یک هزاروپانصدگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به طاق بستان. ناحیه ای است واقع در دشت سردسیر و دارای 100 تن سکنه میباشد. از سراب طاق بستان مشروب میشود. محصولش غلات، صیفی، حبوبات، چغندرقند، لبنیات و مختصر میوجات. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. تا نزدیکی آبادی اتومبیل میتوان برد. به این ده، قلعۀ حکیم باشی نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است جزو دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و دارای 124 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و چغندرقند است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. صنایع دستی آن گلیم و جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از بخش شهریار شهرستان تهران است واقع در 6 هزارگزی علیشاه عوض، کنار راه فرعی تهران و علیشاه عوض میباشد. محلی است واقع در جلگه و هوایش معتدل است، سکنه 75 تن و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولات، غلات و بنشن و چغندرقند است شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکز شهرستان کرمانشاهان. واقع در 43 هزارگزی شمال باختری کرمانشاه و کنار شوسۀ سنندج. ناحیه ای است واقع در دشت و معتدل دارای 150 تن سکنه که شیعی مذهب و کرد و فارسی زبانند. از رود خانه ورمنجه مشروب میشود و محصولاتش غلات، حبوبات، چغندرقند و توتون است. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان زیرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور در هشت هزارگزی شمال قدمگاه. کوهستانی و معتدل و دارای 252 تن سکنۀ شیعه - فارسی است. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حِ مَ)
نام یکی از دهستان های سه گانه بخش دورود است. این دهستان در خاور دورود واقع و حدود آن بشرح زیر است: از شمال به دهستان ژان، از جنوب به دهستان زلقی، از خاور به دهستان کاغه، از باختر به بخش دورود. قسمت مرکزی دهستان جلگه اغلب قرای آن در دامنۀ کوهستانی واقع است. شمال و خاور و جنوب آن کوهستانی و هوای آن معتدل و از قنات و چاه و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات، صیفی. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی زنان قالی بافی. راههای مورد استفادۀ آن مالروست. ایستگاه رودک راه آهن جنوب در این دهستان واقع است. از 38 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 6700 تن میباشد. قراء مهم دهستان عبارتند از: ترس آب، نوران، بهرام آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام عده کثیر از قراء و از جمله، قریۀ مرکز بلوک میانولایت ولایت مشهد در خراسان،
قریه ای از توابع سمنان که دارای معدن نفت است،
قریه ای بجنوب غربی شاهرود،
قریه ای کنار راه زاهدان به بیرجند میان بژده و شوکت آباد در 450368 گزی زاهدان،
قریه ای کنار راه مشهد به کاریز میان سنگ بست و سعیدآباد در 42800 گزی مشهد،
قریه ای کنار راه طهران بسمنان میان قشلاق و جعفرآباد در 114500 گزی طهران،
قریه ای کنار راه طهران به شمشک میان رودک و اوشان در 39000 گزی طهران،
قریه ای است در خوار،
قریه ای کنار راه سنندج بهمدان میان شکوه آباد و تازآباد در 101700 گزی سنندج،
قریه ای کنار راه ملایر بهمدان میان ملایر و مهرآباد در 4000 گزی ملایر،
قریه ای کنار راه همدان و کرمانشاهان میان بیل وری و رحیم آباد، در 541000 گزی طهران،
قریه ای بچهار فرسنگی کرمانشاهان، (مجمل التواریخ گلستانه صص 165 - 166)،
قریه ای کنار راه بروجرد و خرم آباد میان عریان و احمدآباد در 461600 گزی طهران،
قریه ای بجنوب غربی عراق،
قریه ای بمشرق کوه گیلویه،
قریه ای کنار راه قم و اصفهان میان نی زار و دودهک در 201400 گزی طهران،
قریه ای کنار راه اصفهان به خونسار میان ملک آباد و تیران در 38700 گزی اصفهان،
قریه ای در ولایت اصفهان در بلوک برخوار که خربزۀ آن بخوبی مشهور است،
قریه ای کنار راه آباده و شیراز میان خانه درویش و امیرآباددر 625700 گزی طهران،
قریه ای به هفت فرسنگی مشرقی ده رم، (فارس نامه)،
قریه ای به یک فرسنگ و نیمی شمال شرقی فتح آباد، (فارس نامه)،
قریه ای در دوفرسنگی جنوب غربی اسپاس، (فارس نامه)،
قریه ای به شمال شرقی طارم، (فارس نامه)،
قریه ای به سه فرسنگی غربی نیریز، (فارس نامه)،
قریه ای به یک فرسنگ و نیمی شمال شرقی تل ّ بیضا، (فارس نامه)،
قریه ای در دو فرسنگی شمال شرقی جهرم، (فارس نامه)،
قریه ای میان کرمان و بندر عباس،
قریه ای بمشرق فارس،
قریه ای بشمال مزایجان نزدیک محمدآباد،
قریه ای کنار راه سیرجان و بندرعباس میان نیزار و گهگان در 1339600 گزی طهران،
ناحیه ای از نواحی آمل، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 113)،
ناحیه ای از نواحی استرآباد و قنات بازید، که نصف آنرا، در سنۀ 1155 هجری قمری میرزا محمدباقر نامی وقف مسجد محلۀ دباغان استرآباد کرده است، در آنجاست، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 40 ع و ص 75)،
ناحیه ای از نواحی کولباد که در دو میلی شمال ’اسپ و نیزه’ است، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 65)،
ناحیه ای از نواحی کتول، در استرآباد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 128)،
یکی از قراء شاه کوه استرآباد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 126)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
قریه ای است در سه فرسخی شمال غربی گاوکان
لغت نامه دهخدا
(حِ)
دهی است از دهستان میان بخش مرکزی شهرستان شوشتر در 13هزارگزی جنوب خاوری شوشتر و 5هزارگزی خاوری راه تابستانی شوشتر به بندقیر کنار باختری رود گرگر. دشت وگرمسیر است و 200 تن سکنۀ شیعۀ فارسی و عربی زبان دارد. آب آن از رود خانه کارون و محصول آنجا غلات، برنج، صیفی، کنجد و شغل اهالی زراعت است. ساکنین از طایفۀ عرب میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی است از دهستان کاغه بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 25هزارگزی شمال دورود کنار راه مالرو کاغه به همیانه. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل. دارای 279 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ مَ)
دهی است از دهستان بزچلو بخش کمیجان شهرستان اراک. واقع در 15هزارگزی باختر کمیجان و شش هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و 110 تن سکنه دارد. اراضی آن از قنات مشروب میشود. محصولاتش، غلات وبنشن است. اهالی به کشاورزی گذران میکنند از خسروبیگ اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(طِ مَ)
از قریه های همدان. گویند مسجد جامع همدان در این نقطه بوده و در کنار آن مزارع و تاکستانها قرار داشته است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهرکرد که در 25 هزارگزی جنوب بروجن و 30 هزارگزی راه پل کوه به بروجن واقع است. محلی کوهستانی، معتدل و دارای 131 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و محصول عمده آن غلات، حبوبات و کتیرا، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستم آباد
تصویر ستم آباد
جایی که در آنجا ظلم و تعدی بسیار شود، دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاسم آباد
تصویر قاسم آباد
آیرین نام جایگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشمت آباد
تصویر حشمت آباد
رودک نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار